چشمی شبیه چشم شهیدانمان بده

مناجات با خدا و گریز به روضه حضرت علی اکبر علیه السلام

حال بکاء و دیده ی گریانمان بده
بغض مدام و اشک فراوانمان بده

این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد
چشمی شبیه چشم شهیدانمان بده

همت برای توبه و ترک گناه نیست
اما بیا و قلب پشیمانمان بده

حال خراب این دل ما را درست کن
در بین روضه حال پریشانمان بده

دلمرده ایم بسکه حرم را ندیده ایم
یک یا حسین دم بده و جانمان بده

حالا که راه کرببلا بسته، لطف کن
برگ برات شاه خراسانمان بده

ما و پناهِ درگهِ سلطانِ عالمین
خط امان ز بار گناهانمان بده

جان مؤذن حرم، اذن زیارتِ
پائین پای حضرت جانانمان بده

قربان آن پدر که ز داغ پسر خمید
داغی دگر شبیه علی اکبرش ندید ...

وحید محمدی

سی و یک فروردین هزار و چهارصد

پسر ارشد ارباب ...

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

آن که تا حشر مرا نوکر حیدر کرده
روزی شعر مرا چند برابر کرده
یا علی های مرا یا علی اکبر کرده

روزی ما همه در دست علی افتاده
سربلندیم درْ این خانه، ولی افتاده

رحمت واسعه از عرش خدا می بارد
گل لبخند به لب های زمین می کارد
پسر ارشد ارباب خوش آمد دارد

بنویسید که فرزند حسین آمده است
بنویسید به او نور دو عین آمده است

ما که دیدیم همه قوت ایمانش را
ما که دیدیم همه رحمت چشمانش را
ما که دیدیم همه سفره ی احسانش را

صف کشیدند گداها که کریم آمده است
صاحب سفره ی احسان قدیم آمده است

صبح امید پس از شام سیاه آمده است
بنویسید که خورشید که ماه آمده است
حسن دوم این قوم ز راه آمده است

دل ارباب جهان در هیجان آمده است
حسنی خُلق ترین، خلقِ جهان آمده است

چه بگوییم در اوصاف حسین و پسرش
چه بگوییم در اوصاف سجود سحرش
چه بگوییم در اوصاف رخ چون قمرش

کرده روشن مه او راه بنی هاشم را
می شود دید در او ماه بنی هاشم را

این پسر نیز همانند علی شیر خداست
ضربه ی تیغ علی ضربه ی شمشیر خداست
در نفس هاش فقط نغمه ی تکبیر خداست

بنویسید که او مست حسین بن علی است
ذوالفقاری است که در دست حسین بن علی است

این پسر یک تنه خود قدرت لشکر دارد
باید او مثل علی تیغ دو دم بردارد
هر چه خوبان همه دارند، فراتر دارد

بنویسید که از رویش علی می بارد
*چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد*

بنویسید علی بن حسین و حسن است
احمد و فاطمه و حیدرِ در یک بدن است
به خداوند که او بند دل پنج تن است

همه ی پنج تن آل عبا را یک جا
هدیه داده است خداوند به ام لیلا

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۳

علی بن اربابمان آمده

برای ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

به نام علی و خدای علی
فقط می نویسم برای علی
منم در دو عالم گدای علی
سر و جان و روحم فدای علی

سپردم دلم را به مولا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره تب و تابمان آمده
ببین نور مهتابمان آمده
ببین درّ نایابمان آمده
علی بن اربابمان آمده

گره خورده بنده دلم با علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره دو عالم خبر می شود
شب تار غم ها سحر می شود
ببینید غم در به در می شود
حسین بن زهرا پدر می شود

دوباره بزن دل به دریا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

بهشت ولایت ثمر دار شد
دوباره مدینه قمر دار شد
حسین بن زهرا پسر دار شد
تمام دو عالم خبر دار شد

که آمد دوباره به دنیا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

سر و روی او مثل پیغمبر است
وقارش که مثل خود مادر است
قدم می زند، جلوه ی حیدر است
شبیه علی اول و آخر است

خدایی که دارد تماشا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

علی نه بگو نور هر انجمن
علی نه بگو مظهر پنج تن
نبی و وصی هر دو در یک بدن
و نیمش حسین است و نیمش حسن

چه زیبا چه زیبا چه زیبا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

گره خورده دل ها به گیسوی او
عجب محشری روی دلجوی او
چه تیغی است در کنج ابروی او
الهی شوم بنده کوی او

بخوان با نفس های زهرا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۷

ای ابتدای غربت بی انتها فرات

ای ابتدای غربت بی انتها فرات
ای شاهد همیشگی ماجرا فرات
با دسته بسته رفتم از این کربلا فرات
با داغ مانده بر دلم از یار رفته ام 

واللهِ پیر کرده مرا در جوانی ام
خرده مگیر نیلی ام و ارغوانی ام
دانی چرا چنین شده قد کمانی ام؟
تا شام رفته ام، سر بازار رفته ام

آه ای فرات، خسته ام از ماجرای شمر
یادم نرفته طعنه و آن حرف های شمر
مانده هنوز روی پرم، جای پای شمر
با چشم تار و پای پر از خار رفته ام

آه ای فرات رنگ پر و بالمان که هیچ
آه ای فرات خستگی حالمان که هیچ
آه ای فرات زیور و خلخالمان که هیچ
بی معجر از میانه ی انظار رفته ام

بشنو که داغ روی دلم گشته منجلی
بازار شام و حرمله و دختر علی!!
آهسته تر که بلکه عمو نشنود ولی
با عمه ام به مجلس اغیار رفته ام

وحید محمدی

تو مراد دل ما را بده آقای کریم


تو که از نسل کریمانی و آقا هستی

حسنی گشته ترین سید دنیا هستی
آن ضریحی که ندارد به شما بخشیده
تو حرم دار حسن، زاده زهرا هستی
آمدم کاسه خالی مرا پر بکنی
تو که در جود، چنان وسعت دریا هستی
تو که در نزد امامان همه سلمان بودی
می‌شود گفت خودت صاحب «منّا» هستی
ذوب در بحر پر از نور ولایت بودی
مظهر بندگی و خوبی و تقوا هستی
زائر کوی تو زوار حسین بن علی است
بی سبب نیست اگر قبله‌ی دل‌ها هستی
تو مراد دل ما را بده آقای کریم
تو که از نسل کریمانی و آقا هستی

وحید محمدی

دریا دل سپاه محرم بلند شو

دریا دل سپاه محرم بلند شو
باب الحوائج همه عالم بلند شو

نقش زمین، میانه ی صحرا چه می کنی
لب تشنه در میان دو دریا چه می کنی

ای تکیه گاه خیمه ی خواهر بلند شو
ای کاشف الکروب برادر بلند شو

دارد مصیبت از همه جا می رسد اخا
بعد از تو ناله ام به کجا می رسد اخا

باور نمی کنم که سرت را شکسته اند
ای مرغ عشق، بال و پرت را شکسته اند

پشت و پناه اهل حرم پا نمی شوی؟
با این حساب بین عبا جا نمی شوی

پرچم به دوش لشکر زهرا بلند شو
پشت و پناه زینب کبری بلند شو

دارد سپاه حرمله لبخند می زند
بر دست های خواهر تو بند می زند

دستی که نیست تا که مرا یاری ام کنی
فکری به حال زخم دل کاری ام کنی

پشت و پناه خیمه ی ما اینچنین نرو
صد پاره می شود دل ام البنین نرو

دستی بگیر زیر پر خواهرت، بمان
نامحرم است همسفر خواهرت، بمان

باشی کسی برای اسارت نمی رود
دار و ندار خیمه به غارت نمی رود

باشی کسی که دست به چیزی نمی زند
باشی کسی که حرف کنیزی نمی زند

ای غیرت همیشه ی حیدر بلند شو
پشت و پناه غربت خواهر بلند شو

وحید محمدی

سرباز مدافع حرم ...

در راه حسین دم به دم خواهم بود

تا حشر به زیر این علم خواهم بود

والله اگر سوی حرم برگردید

سرباز مدافع حرم خواهم بود

 

https://telegram.me/beithayesookhte

ای مسلمان شده ات راهب نصرانی ها

عشق معناست ولی عشق تو پر معنا تر

شور غوغاست ولی شور غمت غوغا تر

 

چشم با اشک به دامان محبّت زیباست

اشک زیباست ولی در حرمت زیبا تر

 

 

کعبه مشتاق طواف است به شش گوشه تو

کعبه بالاست و شش گوشهء تو بالا تر

 

عرش یک گوشهء بین الحرمین است لذا

عرش اعلی است و بین الحرمین اعلی تر

 

 

جان از آن تازه جوانی که ز خونش بنوشت :

مرگ در کام من از شهد عسل احلی تر

 

رفت در حسرت خاک قدمش چشم رکاب

آمد از سرو اذان گوی حرم رعنا تر ...

متن کامل شعر در ادامه مطلب

ادامه نوشته