هزار مرتبه زد ... گوش من به خون افتاد ...
هزار بار شنیدم صدای زهرا را
هزار مرتبه از روی ناقه افتادم
هزار مرتبه افتادی از نوک نی ها
هزار جای کبودی است روی بازویم
هزار مرتبه خوردم زمین و زانویم
هزار مرتبه خوردم زمین و زانویم ...
هزار مرتبه سیلی زدند و ابرویم ...
هزار مرتبه با موی سر بلندم کرد
هزار مرتبه ناله زدم عمو مویم ...
هزار مرتبه گفتم عمو چرا رفتی؟
چرا نیامدی از علقمه کجا رفتی؟
هزار مرتبه من ماندم و شب صحرا
هزار مرتبه دامان مادرم زهرا
هزار مرتبه دیدم ز دور می آید
هزار مرتبه شد من - و حرمله تنها
هزار مرتبه شب ها گرسنه خوابیدم
هزار مرتبه شب خواب زجر را دیدم
هزار مرتبه کارم به زجر دون افتاد
هزار مرتبه زد ... گوش من به خون افتاد
شکست ریشهء شیری و سست دندانم
و یک به یک همه از کام من برون افتاد
هزار مرتبه از روی ناقه افتادم
هزار مرتبه در بین راه جان دادم ...
پنجشنبه 14 / 9 / 1392
2 صفر 1435
دو و نیم بعد از ظهر ...