می رسم با سر زانو به سر پیکر تو

می رسم با سر زانو به سر پیکر تو
لشکر شام چه آورده علی بر سر تو

باورم نیست تو آن اکبر سابق باشی
لشکری ریخته انگار علی بر سر تو

چه کنم گریه کنم یا بدنت را ببرم
پدرت خورده به حال چه کنم در بر تو

نیزه افتاده به جانت به گمانم بابا
که چنین در هم و بر هم شده بال و پر تو

زخم پهلوی تو انگار نفس گیر شده
فرق کرده ست چرا زمزمه ی آخر تو

سرِ پیری به من و گریه ی من می خندند
هلهله می کند این قافله دور و برِ تو

من که مَردم غم تو زار و زمین گیرم کرد
چه کند با غم تو، خواهر تو، مادر تو

وحید محمدی
۱۴۰۰/۱/۵

پسر ارشد ارباب ...

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

آن که تا حشر مرا نوکر حیدر کرده
روزی شعر مرا چند برابر کرده
یا علی های مرا یا علی اکبر کرده

روزی ما همه در دست علی افتاده
سربلندیم درْ این خانه، ولی افتاده

رحمت واسعه از عرش خدا می بارد
گل لبخند به لب های زمین می کارد
پسر ارشد ارباب خوش آمد دارد

بنویسید که فرزند حسین آمده است
بنویسید به او نور دو عین آمده است

ما که دیدیم همه قوت ایمانش را
ما که دیدیم همه رحمت چشمانش را
ما که دیدیم همه سفره ی احسانش را

صف کشیدند گداها که کریم آمده است
صاحب سفره ی احسان قدیم آمده است

صبح امید پس از شام سیاه آمده است
بنویسید که خورشید که ماه آمده است
حسن دوم این قوم ز راه آمده است

دل ارباب جهان در هیجان آمده است
حسنی خُلق ترین، خلقِ جهان آمده است

چه بگوییم در اوصاف حسین و پسرش
چه بگوییم در اوصاف سجود سحرش
چه بگوییم در اوصاف رخ چون قمرش

کرده روشن مه او راه بنی هاشم را
می شود دید در او ماه بنی هاشم را

این پسر نیز همانند علی شیر خداست
ضربه ی تیغ علی ضربه ی شمشیر خداست
در نفس هاش فقط نغمه ی تکبیر خداست

بنویسید که او مست حسین بن علی است
ذوالفقاری است که در دست حسین بن علی است

این پسر یک تنه خود قدرت لشکر دارد
باید او مثل علی تیغ دو دم بردارد
هر چه خوبان همه دارند، فراتر دارد

بنویسید که از رویش علی می بارد
*چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد*

بنویسید علی بن حسین و حسن است
احمد و فاطمه و حیدرِ در یک بدن است
به خداوند که او بند دل پنج تن است

همه ی پنج تن آل عبا را یک جا
هدیه داده است خداوند به ام لیلا

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۳

علی بن اربابمان آمده

برای ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

به نام علی و خدای علی
فقط می نویسم برای علی
منم در دو عالم گدای علی
سر و جان و روحم فدای علی

سپردم دلم را به مولا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره تب و تابمان آمده
ببین نور مهتابمان آمده
ببین درّ نایابمان آمده
علی بن اربابمان آمده

گره خورده بنده دلم با علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره دو عالم خبر می شود
شب تار غم ها سحر می شود
ببینید غم در به در می شود
حسین بن زهرا پدر می شود

دوباره بزن دل به دریا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

بهشت ولایت ثمر دار شد
دوباره مدینه قمر دار شد
حسین بن زهرا پسر دار شد
تمام دو عالم خبر دار شد

که آمد دوباره به دنیا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

سر و روی او مثل پیغمبر است
وقارش که مثل خود مادر است
قدم می زند، جلوه ی حیدر است
شبیه علی اول و آخر است

خدایی که دارد تماشا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

علی نه بگو نور هر انجمن
علی نه بگو مظهر پنج تن
نبی و وصی هر دو در یک بدن
و نیمش حسین است و نیمش حسن

چه زیبا چه زیبا چه زیبا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

گره خورده دل ها به گیسوی او
عجب محشری روی دلجوی او
چه تیغی است در کنج ابروی او
الهی شوم بنده کوی او

بخوان با نفس های زهرا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۷

علی بن اربابمان آمده

به نام علی و خدای علی
فقط می نویسم برای علی
منم در دو عالم گدای علی
سر و جان و روحم فدای علی

سپردم دلم را به مولا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره تب و تابمان آمده
ببین نور مهتابمان آمده
ببین درّ نایابمان آمده
علی بن اربابمان آمده

گره خورده بنده دلم با علی
بگو یا علی یا علی یا علی

دوباره دو عالم خبر می شود
شب تار غم ها سحر می شود
ببینید غم در به در می شود
حسین بن زهرا پدر می شود

دوباره بزن دل به دریا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

بهشت ولایت ثمر دار شد
دوباره مدینه قمر دار شد
حسین بن زهرا پسر دار شد
تمام دو عالم خبر دار شد

که آمد دوباره به دنیا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

سر و روی او مثل پیغمبر است
وقارش که مثل خود مادر است
قدم می زند، جلوه ی حیدر است
شبیه علی اول و آخر است

خدایی که دارد تماشا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

علی نه بگو نور هر انجمن
علی نه بگو مظهر پنج تن
نبی و وصی هر دو در یک بدن
و نیمش حسین است و نیمش حسن

چه زیبا چه زیبا چه زیبا علی
بگو یا علی یا علی یا علی

گره خورده دل ها به گیسوی او
عجب محشری روی دلجوی او
چه تیغی است در کنج ابروی او
الهی شوم بنده کوی او

بخوان با نفس های زهرا، علی
بگو یا علی یا علی یا علی

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۷

رحمت واسعه از عرش خدا می بارد

شعر ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام

آن که تا حشر مرا نوکر حیدر کرده
روزی شعر مرا چند برابر کرده
یا علی های مرا یا علی اکبر کرده

روزی ما همه در دست علی افتاده
سربلندیم درْ این خانه، ولی افتاده

رحمت واسعه از عرش خدا می بارد
گل لبخند به لب های زمین می کارد
پسر ارشد ارباب خوش آمد دارد

بنویسید که فرزند حسین آمده است
بنویسید به او نور دو عین آمده است

ما که دیدیم همه قوت ایمانش را
ما که دیدیم همه رحمت چشمانش را
ما که دیدیم همه سفره ی احسانش را

صف کشیدند گداها که کریم آمده است
صاحب سفره ی احسان قدیم آمده است

صبح امید پس از شام سیاه آمده است
بنویسید که خورشید که ماه آمده است
حسن دوم این قوم ز راه آمده است

دل ارباب جهان در هیجان آمده است
حسنی خُلق ترین، خلقِ جهان آمده است

چه بگوییم در اوصاف حسین و پسرش
چه بگوییم در اوصاف سجود سحرش
چه بگوییم در اوصاف رخ چون قمرش

کرده روشن مه او راه بنی هاشم را
می شود دید در او ماه بنی هاشم را

این پسر نیز همانند علی شیر خداست
ضربه ی تیغ علی ضربه ی شمشیر خداست
در نفس هاش فقط نغمه ی تکبیر خداست

بنویسید که او مست حسین بن علی است
ذوالفقاری است که در دست حسین بن علی است

این پسر یک تنه خود قدرت لشکر دارد
باید او مثل علی تیغ دو دم بردارد
هر چه خوبان همه دارند، فراتر دارد

بنویسید که از رویش علی می بارد
*چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد*

بنویسید علی بن حسین و حسن است
احمد و فاطمه و حیدرِ در یک بدن است
به خداوند که او بند دل پنج تن است

همه ی پنج تن آل عبا را یک جا
هدیه داده است خداوند به ام لیلا

وحید محمدی
۹۹/۱/۱۳

گریه برای توست که رحمت میاورد

گریه برای توست که رحمت میاورد

دست کریم توست سخاوت میاورد

با تو به خیر عاقبتم ختم می شود

این اشک هاست رزق شهادت میاورد

از لطف توست اینکه نمک گیر روضه ایم

لطف شما همیشه محبّت میاورد

بیهوده اند در پی این شرق و غرب ها

این مکتب شماست که عزّت میاورد

من آبرو نداشتم آقا، بدون شک

زهرا مرا همیشه به هیئت میاورد

این لطف بی نهایت تو مُزد نوکریست

این نوکری همیشه سعادت میاورد

ما غیر کربلای تو حاجت نداشتیم

عالم به کربلای تو حاجت میاورد

مثل علیِ اکبر تو زخم می خورد

آن کس که سر به پای ولایت میاورد

تا اینکه برد نام علی را، همه زدند

نام علی و فاطمه غربت میاورد

باید عبا برای تنش دست و پا کنی

تا این تن جدا شده را جا بجا کنی

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

لا حول و لا قوه الا بالله

می بارد از این جمال دلجو صد ماه

سر تا به قدم علی میاید از راه

حق است اگر کعبه ترک بردارد

لا حول و لا قوه الا بالله

گشتیم ما، حیدرتر از اکبر ندیدیم ...

خیری به جز از برکت کوثر ندیدیم

ما جز کرم چیزی پسِ این در ندیدم

ما انتخاب دست زهرائیم، پس شکر

ما که به جز خوبی از این مادر ندیدم

بعد از محمد هیچ کس را، هر چه گشتیم

از اکبر لیلا پیمبرتر ندیدیم

گشتیم ما، اکبرتر از حیدر ندیدم

گشتیم ما، حیدرتر از اکبر ندیدیم

از اکبر لیلا برای سفره داری

بعد از حسن، ما هیچ کس را سر ندیدیم

دیدیم ما، در خانه اش آقا زیاد است

گشتیم ما در خانه اش نوکر ندیدیم

آمد، لب جن و ملک غرق دعا شد

یوسف شد و ماه رخش قبله نما شد

گلخنده بر روی عمو پاشید اول

اکبر همان اول مرید مجتبی شد

هر کس که شد خاک درش، تا آسمان رفت

فطرس شد و بال و پرش غرق شفا شد

یک عمر خاک پای بابا بود و آخر

شش گوشه ی اکبر همان پائینِ پا شد

وقتی گره افتاد در کار گداها

خاک قدم های علی مشکل گشا شد

زائر دو رکعت عشق زیر قبه را خواند

زائر همان پائین پا حاجت روا شد

آئینه آئینه است کوچک یا بزرگش

هر کس که شد عبد علی عبد خدا شد

گفتم علی و سینه ام مست نجف شد

تیر غمش را سینه ی عاشق هدف شد

وقتی علی و فاطمه دریای نورند

اکبر دُر و ارباب نوکرها صدف شد

جنگاوری را از عموها ارث برده

لرزید خاک دشت وقتی که به طف شد

در صحنه های تن به تن خونش زمین ریخت

هر کس که در این عرصه با اکبر طرف شد

لشکر به هم پاشید وقتی رفت میدان

تا گفت نام من علی ... نیزه به صف شد

دارد تلاطم می کند باران نیزه

وسعت گرفته تا کجا، میدان نیزه

دور علی حلقه زده ابر سیاهی

حالا گرفته دشت را طوفان نیزه

حالا دل غم دیده ی بابای پیرش

مثل تن اکبر شده مهمان نیزه

صدها که نه بلکه هزاران بار پیکر

بالا و پائین رفته بر دستان نیزه

پس لااقل پیراهنش را پس بیارید

حالا که گشته یوسف قرآن نیزه ...

انگار محمدی دگر می آید ...

از خانه ی ارباب خبر می آید

بر آل علی تازه پسر می آید

در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال

انگار محمّدی دگر می آید

وحید محمدی

از چهره اگر نقاب بردارد علی ...

گر ذکر ابوتراب بردارد علی

از چشم حریف خواب بردارد علی

سلمان محمدی شود نصرانی

از چهره اگر نقاب بردارد علی

وحید محمدی

بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات

بر جلوه ی خلقت پیمبر صلوات

بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات

تقدیم به آن جوان رعنا که بُوَد

سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات

برو که آب بنوشی ز دست های خودت

موذن سحر کربلا علی اکبر

برای پیری بابا عصا علی اکبر

برو عزیز که این رفتن تو خواهد شد

شروع غربت و اشک و عزا علی اکبر

برو که آب بنوشی ز دست های خودت

برو به سوی رسول خدا علی اکبر

برو ولی به من پیرمرد رحمی کن

ببین تو موی سپید مرا، علی اکبر

قدم بزن که ببینم جمال دلجویت

سپس برو به دل اشقیا علی اکبر

مقابل پدرت می روی به قربانگاه

به سمت لشکری از گرگ ها علی اکبر

دلم برای تو خیلی به شور افتاده

خدا کند نشود کوچه وا ... علی اکبر

خدا کند نرود پیکر مطهر تو

میان کوچهءشان زیر پا علی اکبر

خدا کند که اگر هم زدند با نیزه

به پهلویت نخورد بی هوا علی اکبر

خدا کند نشود تکه های پیکر تو

به روی نیزهءشان جابجا علی اکبر

خدا کند که نپاشد ز هم تنت بابا

خدا کند که همین یک عبا ... علی اکبر

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

به لبانش کمی عسل دادند

به علی جلوه ی خدا دادند
به جمالش چه جلوه ها دادند
به لبانش کمی عسل دادند
و به چشمش نمک، جدا دادند
و به تیزی ابروانش هم
خمی از تیغ مرتضی دادند
و به اشک نماز نیمه شبش
خوف دادند و هم رجا دادند
و به یمن حضور محترمش
خانه ی نور را صفا دادند
به خرامیدنش برای پدر
رنگ لبخند شوق را دادند
به علی هر چه خوبها دارند
همه را یک به یک، به جا دادند

و به حق نور عالمین آمد
پسر ارشد حسین آمد ...

ادامه نوشته