از کوچه ای لبریز از بوی خطر برگشت ...
با شانه ای لرزان کنار یک نفر برگشت
از کوچه با تصویر تلخ یک خبر برگشت
تا خانه ای لبریز از بوی خیانت رفت
از کوچه ای لبریز از بوی خطر برگشت
افتاد کنج خانه وقتی آمد از کوچه
از کوچه ها پروانه ای بی بال و پر برگشت
یک ضربه جایش ماند روی هر دو تا گونه
آن طور زد نامرد، وقتی خورد سر برگشت
روی زمین افتاد مادر مثل روزی که
سمت حیاط خانه اش با ضرب، در برگشت
دست پسر در دست هایش بود وقتی رفت
دستش میان دست لرزان پسر، برگشت
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۴ ساعت 8:1 توسط وحید محمدی
|