غزل ابتدای جلسه و گریز به
روضه شب عاشورا، محرم ۱۴٠۳

ابتدا گریه انتها گریه
می کُشد آخرش مرا گریه

گریه گریه، همیشه می چسبد
در علن گریه در خفا گریه

مدتی هست دائم الاشکم
بی صدا گریه،با صدا گریه

(زخمی ام التیام می خواهم)*
مرهمِ دردِ بی دوا گریه

غزل و اشک، یار دیرینند
به غزل می دهد صفا گریه

غزل است این؟بعید میدانم
واژه واژه هجا هجا گریه

از ازل، از همان نخست خدا
ناف مارا بریده با گریه

آخرش بی بهانه، بی علت
می رود سمت کربلا گریه

حرف گودال شد، چه باید کرد؟
در دو راهی مرگ یا گریه

شاه از روی زین زمین افتاد
شد تمامیِ ما سوا گریه

تا که افتاد، مادرش غش کرد
خواهرش ناله زد و ما گریه

چقدر کار شمر طول کشید
از سرِ ظهر تا عشا گریه

می کند کندیِ سرِ خنجر
به سری که شد از قفا... گریه

حامد محمدی
وحید محمدی

*این مصرع از آقای برقعی است.