کربلا شد هر کجا بردیم تا اسم تو را

مناجات با امام حسین علیه السلام و
گریز به روضه ی حضرت رقیه (س)
محرم ۱۴٠۳

مُهر کرده روی قلب ما خدا اسم تو را
از همان اول بلد بودیم ما اسم تو را

هر زمان در کارمان گیر و گره افتاده است
یا ابوفاضل مدد گفتیم یا اسم تو را

رزق و روزی همه ایل و تبارش می رسد
می بَرد هر لحظه، هر ساعت گدا اسم تو را

راهمان کوتاه شد، درها به رومان باز
هر زمان گفتیم بعد از ربّنا اسم تو را

آن زمانی توبه ی آدم قبول افتاد که
در میان گریه هایش زد صدا اسم تو را

پا به پای گریه کن ها خواهرت هم گریه کرد
کربلا شد هر کجا بردیم تا اسم تو را

ای فدای آن شهیدی که کنار علقمه
بعدِ یا زهرا صدا زد ابتدا اسم تو را

خوش به حال زائر صاحب دلی که می شنید
از در و دیوارهای کربلا اسم تو را

هر شب آوردیم به دستور"فابک للحسین"،
دست کم بین گریز روضه ها اسم تو را

بارهای بار در متن مقرّم دیده ام
پاره پاره قطعه قطعه زیر پا اسم تو را

حا و سین و یا و نونَ ت نامرتب شد حسین
پس مرتّب گریه کردم هر هجا اسم تو را

قسمتش یا کعب نی میشد وَ یا سیلیِ زجر
دخترت می بُرد آقا، هر کجا اسم تو را

وحید محمدی

ابتدا گریه انتها گریه

غزل ابتدای جلسه و گریز به
روضه شب عاشورا، محرم ۱۴٠۳

ابتدا گریه انتها گریه
می کُشد آخرش مرا گریه

گریه گریه، همیشه می چسبد
در علن گریه در خفا گریه

مدتی هست دائم الاشکم
بی صدا گریه،با صدا گریه

(زخمی ام التیام می خواهم)*
مرهمِ دردِ بی دوا گریه

غزل و اشک، یار دیرینند
به غزل می دهد صفا گریه

غزل است این؟بعید میدانم
واژه واژه هجا هجا گریه

از ازل، از همان نخست خدا
ناف مارا بریده با گریه

آخرش بی بهانه، بی علت
می رود سمت کربلا گریه

حرف گودال شد، چه باید کرد؟
در دو راهی مرگ یا گریه

شاه از روی زین زمین افتاد
شد تمامیِ ما سوا گریه

تا که افتاد، مادرش غش کرد
خواهرش ناله زد و ما گریه

چقدر کار شمر طول کشید
از سرِ ظهر تا عشا گریه

می کند کندیِ سرِ خنجر
به سری که شد از قفا... گریه

حامد محمدی
وحید محمدی

*این مصرع از آقای برقعی است.

دارد تمام عرش خدا می خورد زمین

و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت

خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت

دارد تمام عرش خدا می خورد زمین

 و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت

 والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده

 خنجر به روی حنجر آقای ما گرفت

 و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک

 و الشمر جالسٌ نفس مصطفی گرفت

 زهرا کنار گودی گودال آمده

 و الشمر جالسٌ دل خیرا لنسا گرفت

 و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد ...

 زینب به روی تل دم وا احمدا گرفت

 زینب به روی تل به سر و سینه می زند

 آنقدر ناله زد نزنیدش، صدا گرفت

 وحید محمدی