زینب کنار لاله ی پرپر صبور باش

در داغ بال های کبوتر صبور باش

من می روم شبانه ، غریبانه دخترم

بر سوز این غریبی حیدر صبور باش

اینجا هنوز اوّل راه است دخترم

زینب کنار تشت برادر صبور باش

مانند کوه باش و کنار حسین خود

در اضطراب لحظه ی آخر صبور باش

تو عزّت قبیله ای ای دخت فاطمه

دختر کنار پیکر اکبر صبور باش

تقدیرِ هر چه نام ِ علی تیغ در گلوست

آرام باش و با دل اصغر صبور باش

ای خواهر دلاور سردار علقمه

بر داغ دست های دلاور صبور باش

تنها توئی و دشت پر از درد بی کسی

در چشم بی حیائی لشکر صبور باش

بر نیزه می شود سر هفتاد و چند عشق

زینب به زیر سایه ی یک سر صبور باش

دستان اهل شام سبک نیست دخترم

آئینه دار صورت مادر صبور باش

آن دم که چوب بر لب عطشان سر زدند

جان پدر ، به جان پیمبر صبور باش

شرمندگی بد است ، علی هم کشیده است

در آن خرابه خوانی دختر صبور باش