بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند . . .

دیدن روی شما کاش میسّر می شد

شام هجران شما کاش که آخر می شد

 

بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند

کاش این فاصله با آمدنت سر می شد

 

شهر ما بوی خدا داشت ، دوباره ای کاش

با ظهورت نفس شهر معطّر می شد

 

پاک می شد دل تاریک به لطفت ای کاش

مالک خانهء دل ساقی کوثر می شد

 

طاقتم طاق شد از دوری دلگیر شما

جمعهء آمدنت کاش مقدّر می شد

 

صبح و شب اهل دلی زمزمه می کرد ای کاش

پسری منتقم سینهء مادر می شد

 

کاش می شد حرم از دست تو سیراب شود

دست تو یاور عبّاس دلاور می شد

28 / 5 / 1392

20 : 8 صبح

فتنه در بیان امیرالمؤمنین(ع) : بخوانید

پدر نیمه شب سفرهء ایتام منم . . .

آن که خون شد دلش از گردش ایام منم

پدر نیمه شب سفرهء ایتام منم

سالها خون جگر شد همهء حاصل من

با غم و غصّه و ماتم همه همنام منم

 

خون دل خوردم و از خون دلم دم نزدم

کوه صبرم که من از غصّه و غم دم نزدم

داغ زهرا به جوانی به خدا پیرم کرد

ولی از حادثهء قامت خم دم نزدم

 

خون دل خورد دل چاه ولی صبر نمود

مثل کوهی به غم بی بدلی صبر نمود

همه دیدند چه شد پشت در و زهرایم

پیش چشمم به زمین خورد ، علی صبر نمود

 

غصّهء یار جوان بود و علی تنها بود

بازو و زخم نهان بود و علی تنها بود

کوچه ها غرق تماشای نگاهی نا مرد

همه جا زخم زبان بود و علی تنها بود                      بخوانید : زیبایی های دین . . .

حالا که نیست جای علی گریه مکنیم . . .

این روز ها برای علی گریه می کنیم

در ماتم عزای علی گریه می کنیم


انگار زائر نجف مرتضی شدیم

مستانه در هوای علی گریه می کنیم


تنها اشاره ای دلمان را کباب کرد

از داغ ماجرای علی گریه می کنیم


امشب صدا و سوز مناجات او که نیست

با یاد ربّنای علی گریه می کنیم


عالم یتیم شد ، همه جا بوی غم گرفت

مثل یتیم های علی گریه می کنیم


از آن زمان که روضهء کوچه شروع شد

ما نیز هم نوای علی گریه می کنیم


سی سال بعد فاطمه خون گریه کرد و ما

حالا که نیست ، جای علی گریه مکنیم

8 / 5 / 1392

محراب گریه می کرد . . .

یا علی . . .

با ناله های حیدر محراب گریه می کرد

از عمق زخم آن سر محراب گریه می کرد

در اوج بی قراری همراه اشک مولا

با سوز آه مادر محراب گریه می کرد

از تیغ ابن ملجم فرق علی دو تا شد

چون لاله گشت پرپر محراب گریه می کرد

می دید در مقابل تصویر غرق خونی

گودال و تیغ و حنجر محراب گریه می کرد

خون جگر روان شد محراب غرق خون گشت

با ناله های آخر محراب گریه می کرد

مرد یگانهء جنگ مظلوم بود و تنها

با داغ آن دلاور محراب گریه می کرد

عمری بدون زهرا با چاه درد دل کرد

می گفت کوچه معجر محراب گریه می کرد

می دید در نگاه غرق به مولا

تصویر آتش و در محراب گریه می کرد