ده روز دیگر ...

شعر روضه شب اول محرم

ده روز دیگر گریه ی ما فرق دارد
ده روز دیگر روضه اما فرق دارد

ده روز دیگر ماجراها فرق کرده
ده روز دیگر قصه ی ما فرق کرده

ده روز دیگر نه حبیبی، نه زهیری
ده روز دیگر نه سعید و نه بریری

ده روز دیگر خواهرش در اضطراب است
ده روز دیگر در حرم قحطی آب است

ده روز دیگر در تب و تاب است زینب
ده روز دیگر دور از ارباب است زینب

ده روز دیگه این حرم سقا ندارد
ده روز دیگر دختری بابا ندارد

ده روز دیگر اکبرِ لیلا نمانده
ده روز دیگر قاسمِ زیبا نمانده

ده روز دیگر مادری در التهاب است
خیمه به خیمه در پی یک جرعه آب است

ده روز دیگر زین اسبی واژگون است
سالار زینب پیکرش در خاک و خون است

ده روز دیگر راهی گودال گشته
ده روز دیگر پیکرش پامال گشته

ده روز دیگر روی سینه می نشیند
از روی تل هم خواهرش زینب ببیند

ده روز دیگر صورتش بر خاک صحراست
ده روز دیگر رأس او بالای نی هاست

ده روز دیگر خواهرش ماتم گرفته
ده روز دیگر زیر نعل تازه رفته

ده روز دیگر روی پیکر سر ندارد
ای وای من ... انگشت و انگشتر ندارد

وحید محمدی  (۱۴۰۰/۵/۱۸)

@beithayesookhte

#شب_اول_محرم

خیلی دلم تنگ محرّم بود آقا

خیلی دلم لبریز از غم بود آقا

یک سال کارم اشک نم نم بود آقا

ممنونم آقا باز هم من را رساندی

خیلی دلم تنگ محرّم بود آقا

خوب است عاشق بی قرار یار باشد

اوضاع من یک سال دَر هم بود آقا

یک سال هر هفته برایت گریه کردم

شرمنده ی روی توام، کم بود آقا

تا آب می دیدم لبم می سوخت آقا

یاد لبت اشکم دمادم بود آقا

جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان

یک سال بر لب هام، این دم بود آقا

جا ماند از فیض حضور روضه ی تو

هر کس غمش دینار و دِرهم بود آقا

زهرا میان روضه دستش را گرفته

هر کس گدای زیر پرچم بود آقا

ممنون لطف مادر پهلو شکستم

امسال هم مادر به فکرم بود آقا

امشال هم آورده ما را پای روضه

آن مادری که قامتش خم بود آقا

آن مادری که بین مقتل روضه می خواند

آن روضه ای که خود مجسّم بود آقا

تا پیکرت افتاد هم پیراهنت رفت

هم ساربان در فکر خاتم بود آقا

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte