به زخم زخم تنت گریه می کنم هر شب

شاید از زبان ام البنین سلام الله علیها برای حسینش ...

به زخم زخم تنت گریه می کنم هر شب
برای پیرهنت گریه می کنم هر شب

شبیهِ سرخیِ خورشیدِ آسمانِ غروب
به دست و پا زدنت گریه می کنم هر شب

به خشکی لب مثل کویرت آقا جان
به خشکی دهنت گریه می کنم هر شب

به پیکری که سه شب روی ریگ صحرا ماند
به جسم بی کفنت گریه می کنم هر شب

به لحظه ای که تنت را گذاشت بین حصیر
به بوریا شدنت گریه می کنم هر شب

اگر شود ز دو دیده دوباره خون جاری
به زخم زخم تنت گریه می کنم هر شب

وحید محمدی

لینک کانال اشعار و سبک های مداحی در لینک بالای صفحه

 اشعار رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها را اینجا بخوانید

هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد

هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد

کسی که رنگ شما را گرفت زیبا شد

به روسیاه، همیشه تو آبرو دادی

همینکه رود به دریا رسید دریا شد

مگر نه اینکه شفا با دم حسین رسید

گدای خانه ی تو هرکه شد، مسیحا شد

دوباره پرچم سرخت بلند شد آقا

بساط گریه ی ما باز هم مهیّا شد

چه خاطرات خوشی که ز روضه ات دارم

همیشه حال خوشم بین روضه پیدا شد

همیشه نام تو را بردم و دلم لرزید

همیشه نام تو را بردم و گره وا شد

همیشه بدرقه ی راه کربلایی ها

دعای مادر پهلو شکسته، زهرا شد

مرا ببر، نبری می روم زدست حسین

چه می شود  بنویسی برات امضا شد؟

همیشه یاد غمت بی بهانه می بارم

به یاد آن لحظاتی که باز غوغا شد

به یاد آن لحظاتی که نیزه بالا رفت

میان پیکر تو نیزه­ هایشان جا شد

به یاد آن لحظاتی که سنگ ها بارید

هزار و نهصد و پنجاه جوی خون وا شد

ز بس که زخم بر آن جسم پاره پاره زدند

تنت میانه ی گودال چون معمّا شد

به یاد آن لحظاتی که روی سینه نشست

به یاد آن لحظاتی که با سرت پا شد

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

برگرد تا آب از سرم نگذشته برگرد ...

برگرد تا آب از سرم نگذشته برگرد

برگرد تا شمر از حرم نگذشته برگرد

 

تا تیر داغ ماتمت در این بیابان

از اوج پرواز پرم نگذشته برگرد

 

تا خنجرش از حنجر خشکیده ی تو

تا خنجرش از حنجرم نگذشته برگرد

 

آه ای عزیز فاطمه تا وقت باقیست

وقت وداع آخرم نگذشته برگرد

 

داری به گودال اینچنین آرام میری

برگرد تا آب از سرم نگذشته برگرد

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار جدید و سبک های مداحی

https://telegram.me/beithayesookhte

کام خشکی تا به دریا می رسد

کام خشکی تا به دریا می رسد

یک سلام از ما به آقا می رسد

انقلاب عشق بر پا می کند

بیرق آقا به هر جا می رسد

بانگ هیهات حسینی دیر و زود

عاقبت تا کل دنیا می رسد

سربلند روضه هایش می شویم

رزق اشک از سمت بالا می رسد

از سر این سفره های هیئتی است

هر چه از خیرات ما را می رسد

از گدایی در این خانه است

آن غلامی که به هر جا می رسد

ما فقیرانیم و از کرببلا

سالی یکبارش به ماها می رسد

نور این اشکی که زهرا می خرد

وقت وانفسای فردا می رسد

روضه بر پا می شود وقتی به حشر

پیرهن در دست، زهرا می رسد

گریه کن بی بی است وقتی که حسین

با سری مثل معما می رسد ...

 

 به کانال انتشار اشعار و سبک های نگارش شده توسط وحید محمدی بپیوندید.