خوب شد موی سرم سوخت ...

کینه آمد همه بال و پرم را سوزاند

همه دلخوشی مختصرم را سوزاند

 

شامیان رحم نکردند به شش ماهه ما

آتش ظلم عدو خشک و ترم را سوزاند

 

داغ سنگین عمو جان کمرت را تا کرد

کمر تا شده تو کمرم را سوزاند

 

بعد تو معجر روی سر ما را بردند

خوب شد آتششان موی سرم را سوزاند

 

همه جا شد سپر سیلی بیداد و ستم

غربت عمه دل اهل حرم را سوزاند

 

چوب زد بر لب خشک و لب تو ریخت به هم

حسرت بوسه از آن لب جگرم را سوزاند

 

#وحید_محمدی 

 

@beithayesookhte

صلح با دشمن خونخوار به مولا ننگ است ...

شعری اخلاقی - سیاسی + چند بیت روضه در آخرین ابیات ...

بسم الله ...

رهروان ، گوش به فرمان ولی باید بود

هوش ... عمّار ره سیّد علی باید بود

 

قصّه امروز همان قصّهء تلخ جنگ است

صلح با دشمن خونخوار به مولا ننگ است ...

ادامه نوشته