اربعین زائرت حسابم کن

از غمت ذرّه ذرّه آبم کن

نیستم گل ولی گلابم کن

جز نگاه تو را نمی خواهم

گل زهرا تو انتخابم کن

دست من را بگیر آقا جان

کج اگر رفته ام عتابم کن

من سیه پوش ماتمت هستم

هست جز این اگر جوابم کن

خواب دیدم که کربلا هستم

اربعین زائرت حسابم کن

دم مرگم بیا و خوبی کن

خالی از هول و اضطرابم کن

لطف کن، پیش روی آن دو ملک

نوکر خویشتن خطابم کن

حالم امشب ببین دگرگون است

گوشه چشمی به اشک نابم کن

به دلم امشبی قرار نده

بی قرار غم ربابم کن

 

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

من آمده ام یاد لب یار بمیرم ...

من آمده ام با دل بی تاب، ببخشی

بر خشکی چشمم ز کرم آب ببخشی

من آمده ام تا به دلم نور بپاشی

جریان به دل مرده ی مرداب ببخشی

با روی سیه آمده ام نیمه ی شب تا

بر رویِ سیه جلوه ی مهتاب ببخشی

من دست به دامان خود فاطمه هستم

اینبار مرا بلکه از این باب

من منتظر برگ برات عتباتم

ای کاش به من گوهر نایاب ببخشی

من آمده ام یاد لب یار بمیرم

ای کاش مرا اشک غم ناب ببخشی

هر روز به یاد لب او آب نخوردم

بلکه به لب تشنه ی ارباب ببخشی

ای کاش مرا نیز به آن طفل که انگار

از خنده لشکر شده بد خواب ببخشی

وحید محمدی