هر که زهرایی شود احساس غربت می کند

باز هم دارد به من مولا محبت می کند

بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند

 

توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان

گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند

 

من فراری ام ولی دائم خودش دنبالم است

در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند

 

می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود

از گناهش هر که اظهار ندامت می کند

 

هر کسی یک جور در این راه خالص می شود

شیعیان را آزمایش با ولایت می کند

 

هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد

اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند

 

ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است

هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند

 

در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند

هر که زهرایی شود احساس غربت می کند

 

ریشه های چادر خاکی امید شیعه است

گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند

وحید محمدی

من آمده ام یاد لب یار بمیرم ...

من آمده ام با دل بی تاب، ببخشی

بر خشکی چشمم ز کرم آب ببخشی

من آمده ام تا به دلم نور بپاشی

جریان به دل مرده ی مرداب ببخشی

با روی سیه آمده ام نیمه ی شب تا

بر رویِ سیه جلوه ی مهتاب ببخشی

من دست به دامان خود فاطمه هستم

اینبار مرا بلکه از این باب

من منتظر برگ برات عتباتم

ای کاش به من گوهر نایاب ببخشی

من آمده ام یاد لب یار بمیرم

ای کاش مرا اشک غم ناب ببخشی

هر روز به یاد لب او آب نخوردم

بلکه به لب تشنه ی ارباب ببخشی

ای کاش مرا نیز به آن طفل که انگار

از خنده لشکر شده بد خواب ببخشی

وحید محمدی

شدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتم ...

دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم

ولی شبیه گدا سر به زیر برگشتم

به صد امید به سوی تو روی آوردم

به سوی خانه ی نعم الامیر برگشتم

شدم ذلیل گناهم، خودم پشیمانم

ببین شکسته و زار و حقیر برگشتم

گرفت دست مرا دست مهربانی تو

به دستگیری تو یا مجیر برگشتم

ز باب لطف تو رفتم ولی غلط کردم

پر از گناه صغیر و کبیر برگشتم

گناه بال و پرم را شکسته مولا جان

شدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتم

اگرچه پیش تو احساس فقر بی معناست

ولی دوباره به سویت فقیر برگشتم

عطش دوباره لبم را ترک ترک کرده

به حرمت لب مثل کویر... برگشتم

به یاد خواهر غمدیده ای که می فرمود

ببین برادر زینب که پیر برگشتم

به کوفه شهرعلی بعد بیست سال حسین

به لطف حرمله ها من اسیر برگشتم

ولی برادر زینب همینکه فهمیدم

کفن شده است تنت با حصیر... برگشتم

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

ما را به کسی غیر علی وا نگذارید ...

از قافله ی عشق مرا جا نگذارید

در موج بلا یکه تو تنها نگذارید

 

ما را به شهیدان برسانید دوباره

بر موج دلم حسرت دریا نگذارید

 

ماه سحر و ذکر و ابوحمزه و توبه است

در ماه خدا، دل سرِ دنیا نگذارید

 

هنگامه ی توبه است، غنیمت شمریدش

هی توبه از امروز به فردا نگذارید

 

غیر از در این خانه کجا روی بیاریم

ما را به کسی غیر علی وا نگذارید

 

خوب است سر سفره ی افطار به یاد

لب های حسین آب گوارا نگذارید

 

این حرف خود روضه ی گودال حسین است

اینقدر نمک بر دل زهرا نگذارید

 

آهسته تر ای لشکریان، فاطمه اینجاست

اینگونه روی حنجره اش پا نگذارید ...

ما بنده و تو مولا پاک از گناهمان کن

ای خالق دو دنیا پاک از گناهمان کن

ما بنده و تو مولا پاک از گناهمان کن

ماه خدا دمیده مهمان تو رسیده

رحمی دوباره بر ما... پاک از گناهمان کن

با درد بی دوایی من آمدم گدایی

ما تشنه و تو دریا پاک از گناهمان کن

ای صاحب سخاوت مولای با کرامت

دریاب بی نوا را پاک از گناهمان کن

ما مذنب و تو غفار ما رو سیه تو ستار

ما بی پناه امّا پاک از گناهمان کن

عمرم تباه کردم خیلی گناه کردم

اشکم ببین خدایا پاک از گناهمان کن

ما گرچه رو سیاهیم یا غرق در گناهیم

شرمنده ایم مولا پاک از گناهمان کن

بال و پرم شکسته مولا به حق دستِ

از تن جدای سقا پاک از گناهمان کن

مهتاب من حسینه ارباب من حسینه

جان عزیز زهرا پاک از گناهمان کن