تشنه گذاشت خشکی لب های آب را ...
تشنه گذاشت خشکی لب های آب را
برگشت آن مسیر پر از التهاب را
اصلا دلیل رفتن سقا مشخص است
طاقت نداشت گریه طفل رباب را
آمد عمود و نیت یک استخاره کرد
وا کرد از میان قمر این کتاب را
ناگه صدای خنده لشکر بلند شد
انداخت در میان حرم اضطراب را
ترجیح داد تا که بماند کنار نهر
رویی نداشت تا که ببیند رباب را
وحید محمدی
+ نوشته شده در شنبه دوم مرداد ۱۳۹۵ ساعت 17:18 توسط وحید محمدی
|