گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست

شعر روضه حضرت زهرا سلام الله علیها
زبان حال امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار بستر

السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟

ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن

چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری
مثل من لبریز از درد دل و درد سری
گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری
با علی حرفی بزن این روزهای آخری

با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم
خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم

چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست

باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن

فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است

هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت

بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه،
چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه
زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه
از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه

*زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان*

این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد
سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد

چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش

محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود
ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود
با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود
پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود

استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند
کارهای خانه را امروز زینب می کند

با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم
با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم
من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم
تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم

تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان

بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه
غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه
میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه
"هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه

"خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من
"بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من


وحید محمدی
۴ آبان ۱۴٠۱
* این بیت: جناب آقای محسن ناصحی

چقدر زود می روی

شعر روضه از زبان مولا در وداع با حضرت زهرا سلام الله علیها

ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی
بال و پر علی چقدر زود می روی

بعد از نبی دلم به تو خوش بود فاطمه
هم سنگر علی چقدر زود می روی

ای تکیه گاه زندگی حیدر غریب
ای لشکر علی چقدر زود می روی

شرمنده ی تو هستم و پهلوی زخمی ات
ای یاور علی چقدر زود می روی

دردت به سینه بود و به حیدر نگفتیش
غم پرور علی چقدر زود می روی

نه سال از علی تو بدی دیده ای مگر
ای همسر علی چقدر زود می روی

بد جور زندگی علی را به هم زدند
ای دلبر علی چقدر زود می روی

خیری که نیست بعد تو در زندگی من
ای کوثر علی چقدر زود می روی

وحید محمدی

منم که بضعه ی پاک رسولم

منم که بضعه ی پاک رسولم
منم صدیقه ی کبری، بتولم
رضای حق بود اندر رضایم
منم که شرط اعمال قبولم
تمام دین بود در باطن من
به دین حق، فروعم هم اصولم
منم که زندگیم مصطفی بود
پس از احمد از این دنیا ملولم
منم اول فدایی ولایت
منم شرط قبولی شهادت 
منم که خیر از دنیا ندیدم
در این عمر کمم صد داغ دیدم
منی که کودکی بی یار بودم
غم مادر بر این شانه کشیدم
منم که در جوانی پیر گشتم
منم که در جوانی قد خمیدم
هزاران ناله می ریزد خدایا
میان آتش از موی سپیدم
شکستند آه قلب مؤمنم را
نمی خواهم بگویم ... محسنم را ... 
نه تنها این پرم آتش گرفته
تمام پیکرم آتش گرفته
میان آتش و دود و سیاهی
پری از معجرم آتش گرفته
چنان این معجرم آتش گرفته
که موهای سرم آتش گرفته
الهی شکر سیلی خوردم اما
ندیدم شوهرم آتش گرفته
الهی که نبینم روزگاری
که موی دخترم آتش گرفته
نبینم دختری محنت کشیده
روی خار مغیلان می دویده

وحید محمدی

فاطمه تو شرف سوره کوثر هستی ...

فاطمه تو شرف سوره ی کوثر هستی

برکت ذریه ی آل پیمبر هستی

بی سبب نیست که تو علت خلقت باشی
توکه هم شأن علی، فاتح خیبر هستی

نه فقط بر حسن و زینب و کلثوم و حسین
فاطمه، بر همه ی خلق تو مادر هستی

نه فقط مریم و آسیه و حوا، بانو
بعدِ احمد، و علی از همه برتر هستی

دور از ساحت تو‌ هر چه پلیدی زهرا
نور تطهیری و صدیقه ی اطهر هستی

چادر خاکی تو حبل متین شیعه است
نه فقط شیعه، که تو ملجأ حیدر هستی

سوختی تا که نسوزد ثمر دین خدا
گل یاس نبی و لاله ی پرپر هستی

آرزوی علی این است ببیند یک روز
باز هم در زده و تو پسِ این در هستی

وحیدمحمدی

کیستی تو که خدایت به تماشا آمد ...

در مدح مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها

کیستی تو که خدایت به تماشا آمد

نامت از عرش درخشید و ز بالا آمد

کیستی تو که به یمن قدمت جبرائیل

کوثر آورد و به پابوسی طاها آمد

کیستی تو که در عالم همه جا بالاتر

نامت از آسیه و مریم و حوا آمد

کیستی تو که پس از هجر پدر، جبرائیل

به تسلای تو از عرش معلی آمد

از نفس های پر از فیض تو ای سیب بهشت

دم به دم رایحه ی جنّت اعلی آمد

من مسلمان شده ی چادر خاکی توأم

از پر چادر تو نور به دلها آمد

نذر کردیم که نام تو برش بگذاریم

هرچه دختر که از این طایفه دنیا آمد

به فدای ادب رهبر آزاده که گفت:

روزی سال من از روضه ی زهرا آمد

وحید محمدی

https://telegram.me/beithayesookhte