کاسه ی چشم مرا از آب زمزم پر کنید

کاسه ی چشم مرا از آب زمزم پر کنید

کاسه ی خالی من را نیز نم نم پر کنید

من به اینکه روز و شب اینجا بیایم دلخوشم

راضی ام این کاسه را هر بار، کم کم پر کنید

کربلایی شد کسی که صبر او لبریز شد

لطف کرده، کاسه ی صبر مرا هم پر کنید

این همان شورِ غمِ عشقِ حسین بن علی است

سینه ی ما را از این شور دمادم پر کنید

شیعیان باید قیام دیگری بر پا نمود

عالمی را از دم جانم حسینم پر کنید

بر سر نام علی این جنگ ها بر پا شده

هر کجا را باید از این ذکر و پرچم پر کنید

زینبش با دست بسته تا سر بازار رفت

دفتر اشک مرا این بار زین غم پر کنید

بعد از این دیدید اگر که خانمی خورده زمین

دور او را زودتر با چند مَحْرَم پر کنید

وحید محمدی

لینک کانال بالای صفحه

بر داغ سید الشهدا گریه می کنی

با غصه های آل عبا گریه می کنی

در اوج روضه های عزا گریه می کنی

ما با گناه اشکِ تو را در می آوریم

از سوز بی وفایی ما گریه می کنی

ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما

می آیی و بدون صدا گریه می کنی

«گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»

در مشهد امام رضا گریه می کنی

بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا

بر داغ سید الشهدا گریه می کنی

این روزها به حال دل زینب اسیر

در ماجرای شام بلا گریه می کنی

بر رأس های رفته به بالای نیزه ها

با خیزران و طشت طلا گریه می کنی

حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است

با غصه های آل عبا گریه می کنی

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

لینک در بالای صفحه

زیباترین ترانه ی روی لبم، حسین

زیباترین ترانه ی روی لبم، حسین

نامی که هست علّت تاب و تبم، حسین

من در کلاس هیئت تو درس خوانده ام

شاگرد پا رکاب همین مکتبم حسین

من عهد کرده ام که به پایت بایستم

سرباز لشکر حرم زینبم حسین

گریه برای توست همان اصل دین ما

با این حساب مؤمن این مذهبم حسین

با یاد اربعینِ حرم گریه می کنم

شکر خدا که خادم این موکبم حسین

شیرین ترین عبادت من گریه بر شماست

شیرین ترین عبادت روز و شبم حسین

من را غلام خانه ی زینب حساب کن

نه مقبلم، نه محتشم و حاجَبم حسین

لطفی کن و دوباره به من کربلا بده

رحمی کنید، کرببلا واجبم حسین

تا وقت مرگ نام تو را جار می زنم

زیباترین ترانه ی روی لبم حسین

 

وحید محمدی

لینک کانال تلگرام در بالای صفحه

ما را بس است این نمک سفره ی غمت

هر چند زار و زرد و زمین گیر می  شود

نوکر به پای روضه ی تو پیر می شود

با تو سرش همیشه بلند است یا حسین

بی تو میان خلق چه تحقیر می شود

ما را بس است این نمک سفره ی غمت

نوکر کنار سفره ی تو سیر می شود

من بی تو زود می روم از دست یا حسین

دنیا بدون یار نفس گیر می شود

امشب برای ما شب قدر است یا حسین

امشب زیارت همه تقدیر می شود

امضای کربلای مرا زودتر بزن

دارد زیارت نجفم دیر می شود

حیف از تنت که نقش زمین می شود حسین

طعمه برای نیزه و شمشیر می شود

تو می خوری زمین و حرم می خورد زمین

آن وقت هر سگ نجسی شیر می شود

آری تمام عرش خدا گریه می کنند

دستان زینب تو که زنجیر می شود

وحید محمدی

لینک کانال تلگرام بالای صفحه

هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد

هر آنکه گریه برای تو کرد آقا شد

کسی که رنگ شما را گرفت زیبا شد

به روسیاه، همیشه تو آبرو دادی

همینکه رود به دریا رسید دریا شد

مگر نه اینکه شفا با دم حسین رسید

گدای خانه ی تو هرکه شد، مسیحا شد

دوباره پرچم سرخت بلند شد آقا

بساط گریه ی ما باز هم مهیّا شد

چه خاطرات خوشی که ز روضه ات دارم

همیشه حال خوشم بین روضه پیدا شد

همیشه نام تو را بردم و دلم لرزید

همیشه نام تو را بردم و گره وا شد

همیشه بدرقه ی راه کربلایی ها

دعای مادر پهلو شکسته، زهرا شد

مرا ببر، نبری می روم زدست حسین

چه می شود  بنویسی برات امضا شد؟

همیشه یاد غمت بی بهانه می بارم

به یاد آن لحظاتی که باز غوغا شد

به یاد آن لحظاتی که نیزه بالا رفت

میان پیکر تو نیزه­ هایشان جا شد

به یاد آن لحظاتی که سنگ ها بارید

هزار و نهصد و پنجاه جوی خون وا شد

ز بس که زخم بر آن جسم پاره پاره زدند

تنت میانه ی گودال چون معمّا شد

به یاد آن لحظاتی که روی سینه نشست

به یاد آن لحظاتی که با سرت پا شد

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

من با نسیم پرچم تو زنده ام حسین

راهی کربلا دل شیدا نمی شود

این نامه جز به دست تو امضا نمی شود

من با نسیم پرچم تو زنده ام حسین

این زندگی بدون تو آقا نمی شود

با تو همیشه آبرویم حفظ می شود

هر کس که شد گدای تو رسوا نمی شود

بی مزد از درِ تو گدا برنگشته است

دیگر کسی شبیه تو پیدا نمی شود

نعم الامیر دست مرا زودتر بگیر

خورده زمین که بی تو ز جا پا نمی شود

خیلی دلم گرفته شبیه غروب شهر

بی گریه بر غمت دل ما وا نمی شود

اصلا خودت بگو که به دردی نمی خورد

چشمی که در عزای تو دریا نمی شود

تکیه زدی به نیزه غربت در آن مصاف

دیگر کسی شبیه تو تنها نمی شود

حق داشتی که علقمه پیرت کند حسین

دیگر شبیه تو کمری تا نمی شود

 

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

گریه برای توست که رحمت میاورد

گریه برای توست که رحمت میاورد

دست کریم توست سخاوت میاورد

با تو به خیر عاقبتم ختم می شود

این اشک هاست رزق شهادت میاورد

از لطف توست اینکه نمک گیر روضه ایم

لطف شما همیشه محبّت میاورد

بیهوده اند در پی این شرق و غرب ها

این مکتب شماست که عزّت میاورد

من آبرو نداشتم آقا، بدون شک

زهرا مرا همیشه به هیئت میاورد

این لطف بی نهایت تو مُزد نوکریست

این نوکری همیشه سعادت میاورد

ما غیر کربلای تو حاجت نداشتیم

عالم به کربلای تو حاجت میاورد

مثل علیِ اکبر تو زخم می خورد

آن کس که سر به پای ولایت میاورد

تا اینکه برد نام علی را، همه زدند

نام علی و فاطمه غربت میاورد

باید عبا برای تنش دست و پا کنی

تا این تن جدا شده را جا بجا کنی

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

اربعین زائرت حسابم کن

از غمت ذرّه ذرّه آبم کن

نیستم گل ولی گلابم کن

جز نگاه تو را نمی خواهم

گل زهرا تو انتخابم کن

دست من را بگیر آقا جان

کج اگر رفته ام عتابم کن

من سیه پوش ماتمت هستم

هست جز این اگر جوابم کن

خواب دیدم که کربلا هستم

اربعین زائرت حسابم کن

دم مرگم بیا و خوبی کن

خالی از هول و اضطرابم کن

لطف کن، پیش روی آن دو ملک

نوکر خویشتن خطابم کن

حالم امشب ببین دگرگون است

گوشه چشمی به اشک نابم کن

به دلم امشبی قرار نده

بی قرار غم ربابم کن

 

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

نیست از پرچم سرخت علمی بالاتر

نیست از پرچم سرخت علمی بالاتر

نیست از کرببلا هیچ کجا زیباتر

کعبه مشتاق طواف است به شش گوشه تو

کعبه والاست-و شش گوشهء تو والا تر

در کنار تو برای دل ما هم جا هست

به خداوند قسم نیست ز تو آقاتر

ای مسلمان شده ات راهب نصرانی ها

ای مسیح سرت از روح خدا عیسی تر

آتش سینهء سوزان کسی نیست هنوز

از شرار نفس زینب تو کبری تر

دست تقدیر تو را غربت بی همتا کرد

و نشد ظهر دهم از تو کسی تنها تر

و بعید است ببیند به خودش چشم فرات

از هلال کمر تو کمری را تا تر

چشم خوب است که از داغ تو دریا باشد

من که می خواهمش از داغ شما دریاتر

جان از آن تازه جوانی که ز خونش بنوشت

مرگ در کام من از شهد عسل احلی تر

رفت در حسرت خاک قدمش چشم رکاب

آمد از سرو اذان گوی حرم رعنا تر

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

صبح محشر پیش زهرا، آبرویم را مبر

من بریدم دل ز دنیا، آبرویم را مبر

رو زدم حالا به دریا، آبرویم را مبر

غرق در بحر گناهم، دست گیر عالمین

جان زهرا، جان مولا، آبرویم مبر

خواستی در پیش مردم آبرویم را بریز

صبح محشر پیش زهرا، آبرویم را مبر

من کجا و نوکری کردن برای تو حسین

وصله ی ناجورم اینجا، آبرویم را مبر

من خودم را بین خوبان تو پنهان کرده ام

تو ببین این خوب ها را، آبرویم را مبر

دارم از حال خودم خیلی خجالت می کشم

سر نمی آرم به بالا، آبرویم را مبر

بین خوبانت به من هم روزی اشکی بده

می شوم بی اشک رسوا، آبرویم را مبر

دارد آقا آبرویم می رود کاری بکن

جان آقا، جان آقا، آبرویم را مبر

دارد این دوری ز تو خیلی خرابم می کند

کربلایم را بده یا آبرویم را مبر

با فراق کربلا داری عذابم می کنی

بیشتر با این بلاها آبرویم را مبر

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

دارم از خشکی چشمانم خجالت می کشم

دارم امشب از گناهانم خجالت می کشم

از گناهان فراوانم خجالت می کشم

سر به زیر انداختم، از روی تو شرمنده ام

بازهم سر در گریبانم، خجالت می کشم

اشک را از من گرفته این گناه لعنتی

دارم از خشکی چشمانم خجالت می کشم

من زمین خوردم دوباره، باز دستم را بگیر

من از اینکه سست ایمانم خجالت می کشم

پر نمی گیرم به سوی آسمانت چون شده

این هوای نفس زندانم، خجالت می کشم

لطف های بی حسابت زود یادم می رود

من که قَدرت را نمی دانم خجالت می کشم

باز آوردی مرا که چوب کاری ام کنی

من از اینکه باز مهمانم خجالت می کشم

دارم از این حسرت کرببلا دق می کنم

من که از دوری جانانم خجالت می کشم

از همان روزی که بین روضه می گفتم حسین

مادرت می گفت: ای جانم ... خجالت می کشم

جان زهرا آبرویم را بخر فردای حشر

فاش گردد روی پنهانم خجالت می کشم

آمدم با سر به زیری تا مرا حُرّم کنی

من از این حال پریشانم خجالت می کشم

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

خدا اراده ی خیری برای ما کرده

دوباره آمده ام، پس کسی صدا کرده

میان این همه مردم مرا سوا کرده

دعای خیر کسی پشت سینه زن ها هست

چقدر فاطمه در حق ما دعا کرده

همیشه حب تو جاری است در دل شیعه

خدا اراده ی خیری برای ما کرده

به حق گریه زینب خدا بیامرزد

هر آنکسی که مرا با تو آشنا کرده

به این حرارت در سینه ها قسم آقا

غم تو در دل ما کربلا به پا کرده

دو ماه پای لهوف غمت صفا کردیم

چقدر با غم تو شیعه ات صفا کرده

کم است گریه ماها که گریه بر غم تو

به آب ماهی و مرغان در هوا کرده

رضا نموده خدا را برای محشر خود

هر آنکسی که تو را از خودش رضا کرده

قسم به چادر زهرا تو حاجتم هستی

همیشه اشک غمت حاجتم روا کرده

شنیده ایم سرت را گذاشت کنج تنور

تنور با سر از تن جدا چه ها کرده

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

چه رتبه ای به غلامِ سیاه دادی تو

مرا دوباره به این روضه راه دادی تو

به قلب خسته ی من سوز و آه دادی تو

پناه داده ای آقا به یک زمین خورده

پناه بر دل این بی پناه دادی تو

کسی که داشت تو را راه گم نخواهد کرد

به نوکران خودت راه و چاه دادی تو

اگر که لطف نگاهت نبود گریه نبود

جلا به این دل غرق گناه دادی تو

کسی که خاک شما شد بزرگ عالم شد

همیشه نسبت کوهی به کاه دادی تو

وَ شیوه های امیری خویش را یاد

امیر و حاکم و هر پادشاه دادی تو

مگر نه اینکه به بالین جون آمده ای

چه رتبه ای به غلامِ سیاه دادی تو

گدا نیامده جز اینکه پادشه رفته

هر آنچه خواسته با یک نگاه دادی تو

علی که خاتم خود را میان مسجد داد

چرا میانه ی آن قتلگاه دادی تو؟

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

خیلی دلم تنگ محرّم بود آقا

خیلی دلم لبریز از غم بود آقا

یک سال کارم اشک نم نم بود آقا

ممنونم آقا باز هم من را رساندی

خیلی دلم تنگ محرّم بود آقا

خوب است عاشق بی قرار یار باشد

اوضاع من یک سال دَر هم بود آقا

یک سال هر هفته برایت گریه کردم

شرمنده ی روی توام، کم بود آقا

تا آب می دیدم لبم می سوخت آقا

یاد لبت اشکم دمادم بود آقا

جانم حسین جانم حسین جانم حسین جان

یک سال بر لب هام، این دم بود آقا

جا ماند از فیض حضور روضه ی تو

هر کس غمش دینار و دِرهم بود آقا

زهرا میان روضه دستش را گرفته

هر کس گدای زیر پرچم بود آقا

ممنون لطف مادر پهلو شکستم

امسال هم مادر به فکرم بود آقا

امشال هم آورده ما را پای روضه

آن مادری که قامتش خم بود آقا

آن مادری که بین مقتل روضه می خواند

آن روضه ای که خود مجسّم بود آقا

تا پیکرت افتاد هم پیراهنت رفت

هم ساربان در فکر خاتم بود آقا

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

مادرت یک روز من را کربلایی می کنی

بنده ام پس بیشتر من رو به مولا می کنم

تشنه هستم پس همیشه رو به دریا می کنم

روضه گردم آبرویم را به خوبانت بخر

هی خودم را بین خوبان شما جا می کنم

در هیاهوی گناه شهر هی گم می شوم

من خودم را در میان روضه پیدا می کنم

چشم می بندم به سوی تو سلامی می دهم

چشم هایم را میان صحن تو وا می کنم

بی اراده هر زمان که آب می بینم حسین

یاد مشک پاره ی عباس سقا می کنم

تا که می گویم حسین زهرا دعایم می کند

گریه با غم ناله های اشک زهرا می کنم

مادرت یک روز من را کربلایی می کنی

حاجتم را من فقط از او تمنّا می کنم

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

هر که زهرایی شود احساس غربت می کند

باز هم دارد به من مولا محبت می کند

بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند

 

توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان

گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند

 

من فراری ام ولی دائم خودش دنبالم است

در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند

 

می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود

از گناهش هر که اظهار ندامت می کند

 

هر کسی یک جور در این راه خالص می شود

شیعیان را آزمایش با ولایت می کند

 

هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد

اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند

 

ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است

هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند

 

در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند

هر که زهرایی شود احساس غربت می کند

 

ریشه های چادر خاکی امید شیعه است

گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند

وحید محمدی

من آمده ام یاد لب یار بمیرم ...

من آمده ام با دل بی تاب، ببخشی

بر خشکی چشمم ز کرم آب ببخشی

من آمده ام تا به دلم نور بپاشی

جریان به دل مرده ی مرداب ببخشی

با روی سیه آمده ام نیمه ی شب تا

بر رویِ سیه جلوه ی مهتاب ببخشی

من دست به دامان خود فاطمه هستم

اینبار مرا بلکه از این باب

من منتظر برگ برات عتباتم

ای کاش به من گوهر نایاب ببخشی

من آمده ام یاد لب یار بمیرم

ای کاش مرا اشک غم ناب ببخشی

هر روز به یاد لب او آب نخوردم

بلکه به لب تشنه ی ارباب ببخشی

ای کاش مرا نیز به آن طفل که انگار

از خنده لشکر شده بد خواب ببخشی

وحید محمدی

شدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتم ...

دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم

ولی شبیه گدا سر به زیر برگشتم

به صد امید به سوی تو روی آوردم

به سوی خانه ی نعم الامیر برگشتم

شدم ذلیل گناهم، خودم پشیمانم

ببین شکسته و زار و حقیر برگشتم

گرفت دست مرا دست مهربانی تو

به دستگیری تو یا مجیر برگشتم

ز باب لطف تو رفتم ولی غلط کردم

پر از گناه صغیر و کبیر برگشتم

گناه بال و پرم را شکسته مولا جان

شدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتم

اگرچه پیش تو احساس فقر بی معناست

ولی دوباره به سویت فقیر برگشتم

عطش دوباره لبم را ترک ترک کرده

به حرمت لب مثل کویر... برگشتم

به یاد خواهر غمدیده ای که می فرمود

ببین برادر زینب که پیر برگشتم

به کوفه شهرعلی بعد بیست سال حسین

به لطف حرمله ها من اسیر برگشتم

ولی برادر زینب همینکه فهمیدم

کفن شده است تنت با حصیر... برگشتم

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

ما را به کسی غیر علی وا نگذارید ...

از قافله ی عشق مرا جا نگذارید

در موج بلا یکه تو تنها نگذارید

 

ما را به شهیدان برسانید دوباره

بر موج دلم حسرت دریا نگذارید

 

ماه سحر و ذکر و ابوحمزه و توبه است

در ماه خدا، دل سرِ دنیا نگذارید

 

هنگامه ی توبه است، غنیمت شمریدش

هی توبه از امروز به فردا نگذارید

 

غیر از در این خانه کجا روی بیاریم

ما را به کسی غیر علی وا نگذارید

 

خوب است سر سفره ی افطار به یاد

لب های حسین آب گوارا نگذارید

 

این حرف خود روضه ی گودال حسین است

اینقدر نمک بر دل زهرا نگذارید

 

آهسته تر ای لشکریان، فاطمه اینجاست

اینگونه روی حنجره اش پا نگذارید ...

ما بنده و تو مولا پاک از گناهمان کن

ای خالق دو دنیا پاک از گناهمان کن

ما بنده و تو مولا پاک از گناهمان کن

ماه خدا دمیده مهمان تو رسیده

رحمی دوباره بر ما... پاک از گناهمان کن

با درد بی دوایی من آمدم گدایی

ما تشنه و تو دریا پاک از گناهمان کن

ای صاحب سخاوت مولای با کرامت

دریاب بی نوا را پاک از گناهمان کن

ما مذنب و تو غفار ما رو سیه تو ستار

ما بی پناه امّا پاک از گناهمان کن

عمرم تباه کردم خیلی گناه کردم

اشکم ببین خدایا پاک از گناهمان کن

ما گرچه رو سیاهیم یا غرق در گناهیم

شرمنده ایم مولا پاک از گناهمان کن

بال و پرم شکسته مولا به حق دستِ

از تن جدای سقا پاک از گناهمان کن

مهتاب من حسینه ارباب من حسینه

جان عزیز زهرا پاک از گناهمان کن

هر کس سحر نداشت به معنا نمی رسد

لب های خشک جاده به دریا نمی رسد

باران به خشکی لب دنیا نمی رسد

هر کس که هست مدّعی نوکری تو

سلمان اگر نگشت به منّا نمی رسد

بار گناه باز زمینم زده ببین

اهل گنه به عالم بالا نمی رسد

هر کس سحر نداشت به جایی نمی رسد

هر کس سحر نداشت به معنا نمی رسد

این چشم من لیاقت دیدن نداشته

وقتی به روی یوسف زهرا نمی رسد

حسرت کشیده ام، جگرم تیر می کشد

دستم به دامن تو اماما نمی رسد

گیرم تمام عمر صدایت زدم ولی

بر گوش من صدای تو آقا نمی رسد

---

از انتهای قصّه خبر می رسد که باز

مجنونِ بی قرار، به لیلا نمی رسد

---

این بیت هم بهانه ی دلتنگی من است

تکبیرهای حضرت سقا نمی رسد ...

 

چقدر حضرت دل غصه جای ما خوردی

چقدر حضرت دل، غصه جای ما خوردی

چقدر طعن و کنایه برای ما خوردی

نشسته ایم و فقط گریه می کنیم آقا

چقدر خون دل از گریه های ما خوردی

تو هر چه زخم که خورده دلت نه از اغیار

از این خراب-دلِ بی وفای ما خوردی

تو در مسیر ظهورت به هر طرف رفتی

به سدّ محکمی از ادّعای ما خوردی

گناه سهم من و گریه قسمت چشمت

چقدر حضرت دل غصه جای ما خوردی

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

نیمه شب اشک و نماز و ذکر و قرآن بهتر است

بنده چون شد وارد وادی ایمان بهتر است

نقش بندد چونکه ایمان بر دل و جان بهتر است

 

بنده باید انس گیرد با مناجات سحر

نیمه شب اشک و نماز و ذکر و قرآن بهتر است

 

نور راه ماست نور جلوه صاحب زمان

در شب تاریک نور ماه تابان بهتر است

 

«در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است»

توبه کردن خوب، اما از جوانان بهتر است

 

اولین منزل برای توبه حزن قلبی است

بنده باشد از گناه خود پشیمان بهتر است

 

هیئتی بودن فقط با گریه بر ارباب نیست

سینه زن وقتی که باشد اهل عرفان بهتر است

 

سینه زن را آخرش ارباب آدم می کند

اشک روضه رحمتش از آب باران بهتر است

****

 جرعه ای آب فرات از ما عمویی را گرفت

تشنگی از بی عمو بودن به قرآن بهتر است

 

وحید محمدی

کانال انتشار اشعار و سبک های مداحی

ورود از لینک زیر

https://telegram.me/beithayesookhte

آقا سلام روضه مادر شروع شد

آقا سلام، روضه مادر شروع شد
باران اشک های مکرر شروع شد

آقا اجازه هست بخوانم برایتان
این اتفاق از دم یک در شروع شد

تا ریشه های چادر خاکی مادرت
آتش گرفت،روضه معجر شروع شد

فریادهای مادر پهلو شکسته ات
تا شد فشار در دو برابر شروع شد

این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب
بی اختیار گریه حیدر شروع شد

وقتی رسید قصه به اینجای شعر من
ایام خانه داری دختر شروع شد ...

دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر
یک ماجرا به قافیه سر شروع شد

 

https://telegram.me/beithayesookhte

چون مرد نبوده ایم آقا پایت ...

عمریست که من برای تو سر بارم

هر جمعه دل تو را که می آزارم،

پنهان ز شما نیست حقیقت من به

این شیوه ی انتظار خود شک دارم

 

چون مرد نبوده ایم آقا پایت

هر جمعه نهاده ایم ما تنهایت

شرمنده ام از نبودنت، می دانم

تقصیر من است این نبودن هایت

 

تا بنده ی عشق و مال دنیا هستیم

دور از نفس امام تنها هستیم

افتاده گره به کارمان از بس که

غافل ز دل یوسف زهرا هستیم

وحید محمدی

https://telegram.me/beithayesookhte

کام خشکی تا به دریا می رسد

کام خشکی تا به دریا می رسد

یک سلام از ما به آقا می رسد

انقلاب عشق بر پا می کند

بیرق آقا به هر جا می رسد

بانگ هیهات حسینی دیر و زود

عاقبت تا کل دنیا می رسد

سربلند روضه هایش می شویم

رزق اشک از سمت بالا می رسد

از سر این سفره های هیئتی است

هر چه از خیرات ما را می رسد

از گدایی در این خانه است

آن غلامی که به هر جا می رسد

ما فقیرانیم و از کرببلا

سالی یکبارش به ماها می رسد

نور این اشکی که زهرا می خرد

وقت وانفسای فردا می رسد

روضه بر پا می شود وقتی به حشر

پیرهن در دست، زهرا می رسد

گریه کن بی بی است وقتی که حسین

با سری مثل معما می رسد ...

 

 به کانال انتشار اشعار و سبک های نگارش شده توسط وحید محمدی بپیوندید.

دوباره آمده ام ...

دوباره آمده ام، پس کسی صدا کرده

میان این همه مردم مرا سوا کرده

 

دعای خیر کسی پشت سینه زن ها هست

چقدر فاطمه در حق ما دعا کرده

 

همیشه حب تو جاری است در دل شیعه

خدا اراده ی خیری برای ما کرده

 

به حق گریه زینب خدا بیامرزد

هر آنکسی که مرا با تو آشنا کرده

 

به این حرارت در سینه ها قسم آقا

غم تو در دل ما کربلا به پا کرده

 

تمام خلق به فردای حشر گریانند

به جز هر آنکه برای تو گریه ها کرده

 

دو ماه گریه نوشتیم پا به پای لهوف

دو ماه با غم تو شیعه ات صفا کرده

 

 کم است گریه ماها که گریه بر غم تو

به آب ماهی و مرغان در سما کرده

 

 رضا نموده خدا را برای محشر خود

هر آنکسی که تو را از خودش رضا کرده

 

قسم به چادر زهرا تو حاجتم هستی

همیشه اشک غمت حاجتم روا کرده

 

 شنیده ایم سرت را گذاشت کنج تنور

تنور با سر از تن جدا چه ها کرده

ای ماه خدا

ماه رمضانای ماه خدا رفتی و بی تاب شدم

چون ماهی دور گشته از آب شدم

ای کاش تمام سال را می ماندی

تو رفتی و من دوباره در خواب شدم

 

 

++ اگر بنده ی خدا ارزش ماه رمضان را می دانست آرزو می کرد همه ی سال رمضان باشد .

                                                                                بحار الانوار جلد ۹۳ صفحه ی ۳۴

بقلب زینب الصبور

خدای خوب و مهربون

خالق هفت تا آسمون

به کام بنده هات بازم

مزّه ی عفو رو بچشون

ادامه نوشته